عتیقهشناس به من گفت که فکر میکند تئاتر آناتومیک زیباترین فضا در اوپسالا است.» در حالی که از درب دفتر کوچکی که به ما اجازه استفاده از نور خورشید را دادهایم میگذرم، دکتر کریستین بیس از روی انبوه جعبهها به بالا نگاه میکند. عتیقههای ساختمانی از آرشیو موزه شهرستان اوپسالا (Upplandsmuseet) بازیابی شده است تا ما دو نفر به آن نگاه کنیم. این دومین روز بازدید ما از اوپسالا و آخرین توقف ما است. این اولین باری است که دکتر بیس این تئاتر را می بیند، تئاتری که با فضای دراماتیک قدرتمندش که تولید دانش اولیه برجسته دانشگاه را اعلام می کند، که به طور گسترده در عرفان باروک پوشیده شده است، مورد علاقه است. من خودم از دوران کودکی، زمانی که مادرم، یک دانشمند پزشکی و محقق در دانشگاه اوپسالا، همکاران بینالمللی را به اینجا میآورد، همیشه بازدیدکننده بودهام. از زمان ورودمان به اوپسالا، من و دکتر بیس چیزی جز اشتیاق و اشتیاق برای کمک نداشتیم. قصد من از این بازدید تحقیق در مورد بازسازی اواسط دهه 1900 تئاتر است که اولین بار در سال های 1662-1662 ساخته شد. در نگارش این مقاله، نقش تئاتر در اوپسالا را در زمینه دو دوره مهم ملتسازی سوئد بررسی میکنم: اوج امپراتوری سوئد در اواسط دهه 1600، و ساخت رفاه سوئد. سیستم و «مفهوم تقریباً اسطورهای ناسیونالیستی و سوسیالیستی فولکلمت، یا خانه مردم» در اوایل دهه 1900.
سایت
شهر اوپسالا تا دوران اصلاحات، زمانی که کلیسا و دانشگاه متعلق به آن از پایه اقتصادی محروم شدند و استکهلم پایتخت جدید شد، مقر سلطنت سوئد بود. (این دانشگاه در سال 1477 تأسیس شد و آن را به یکی از قدیمیترین دانشگاههای جهان تبدیل کرد که هنوز در حال فعالیت است.) اوپسالا حتی پس از این ضربه نیز برخی از پیامدهای خود را حفظ کرد: از آنجایی که مقر کلیسای سوئد در اوپسالا باقی ماند، تاجگذاری همچنان در اوپسالا برگزار میشد. کلیسای جامع و قلعه اوپسالا هنوز توسط تاج مورد استفاده قرار می گرفت. تصمیم برای پیوستن به جنگ سی ساله در اینجا گرفته شد، تصمیمی که برای ظهور امپراتوری کوتاه و پرآشوب سوئد بسیار مهم بود، زمانی که سوئد کنترل بیشتر قلمروهای اطراف دریای بالتیک و همچنین مستعمرات در آمریکای شمالی، غرب آفریقا و کارائیب موقعیت جدید سوئد به عنوان یک قدرت بزرگ نظامی نیاز به مقامات دولتی شایسته ایجاد کرد و ولیعهد سرمایه گذاری زیادی در دانشگاه اوپسالا انجام داد، که در آن زمان عملاً غیرفعال بود.3 در سال 1620 ساختمانی در عرض میدان کلیسای جامع قرون وسطایی اوپسالا که قبل از اصلاحات ، دارایی کلیسای کاتولیک بود که توسط پادشاه به دانشگاه اهدا شد و با نیازهای آموزشی و انتشاراتی تطبیق داده شد و نام "گوستاویانوم" را بر آن نهادند. امروزه این قدیمیترین ساختمان باقیمانده دانشگاه است. تقریباً در همان زمان، در نتیجه ضد اصلاحات، کلیسای سوئد مایل بود برای حفظ وضعیت موجود، روحانیون را آموزش دهد و امتیازات سابق دانشگاه احیا شد.
معمار
آغازگر، معمار و استاد سازنده تئاتر آناتومیک واقع در گوستاویانوم، اولوف رودبک، آناتومیست، گیاه شناس، مهندس و معمار بود. مورخ، ستاره شناس، زبان شناس و خواننده. پسر یک استاد سابق دانشگاه اوپسالا که اسقف شد، به عنوان دانشجو وارد دانشگاه شد و تا زمان بازنشستگی در سن 61 سالگی، ده سال قبل از مرگش در سال 1702، مدت کوتاهی پس از اینکه ادعا میشد رهبری تلاشها برای خاموش کردن شعلههای آتش را رهبری کرده بود، به عنوان استاد پزشکی باقی ماند. آتش سوزی بزرگ اوپسالا (که بیشتر آثار زندگی او را نابود کرد) از سقف تئاترش. او قبلاً به عنوان یک دانش آموز توجه ملکه کریستینا و متحدانش را به خود جلب کرده بود. علاقه ملکه به تبدیل دانشگاه اوپسالا به مؤسسه ای شایسته یک قدرت بزرگ اروپایی، زمینه مساعدی را برای جاه طلبی و بهره وری رودبک فراهم کرد، و به او مناصبی در دانشگاه داده شد که برای مدتی عملاً او را به خودکامگی تبدیل کرد. به نظر میرسد که او همیشه در طول زندگی حرفهای خود اعتماد به نفس، متقاعد کردن و متحدان قدرتمندی داشته است تا بتواند از هر مشکل مهمی جلوگیری کند و پروژههای خود را محقق کند.
تئاتر
دکتر بیس هنگامی که از اولین برداشت های او می پرسم، می گوید: «این احساس شبیه یک تئاتر آناتومیک است». راههای زیادی وجود دارد که این فضا را میتوان خواند، زیرا شبکه گستردهای از روابط را بین مجموعه دالهایش میچرخاند. از نظر فضایی بسیار فشرده، پر از وسایل نمایشی است. زاویه دراماتیک طبقات هشت ضلعی فضایی را ایجاد می کند که در آن همه افراد حاضر در یک رابطه فضایی و بصری صمیمی با یکدیگر قرار می گیرند: حداکثر 200 نفر یا بیشتر در همان صفحه تقریبا عمودی مشترک هستند، مانند یک نقاشی رول شده. در مرکز پایین این عمودی مسطح با زیورآلات کنترلشده و کندهکاریشده آن از نظمهای مختلف کلاسیک که با رنگهای تیره رنگآمیزی شدهاند، زمانی مجرمان محکوم کالبد شکافی شدند. بر فراز طبقات، گنبدی هوسانگیز شناور است که مملو از نور ناشی از یک قلاب دوگانه است. عناصر معماری اطراف گنبد و پنجرهها به شکلی شاد و ارگانیک تزیین شدهاند. بنابراین، دوگانگی بخش بالایی و پایینی تئاتر قابل توجه است: ممکن است قسمت بهشت و زمین یا بهشت و برزخ باشد.