این شهر عربی در دهه گذشته با اختلاف نظر احاطه شده است. زمان آن فرا رسیده است که این مخالفت را که به عقیده من ادامه دارد، از دریچه های برنامه ریزی و معماری مرور کنیم و گفتمان های معماری و شهری را که تخیل شهر عربی در درون آنها گنجانده شده است، مرور کنیم. شهر را فضایی مولد میداند و نه صرفاً بهعنوان یک مقوله یا حوزه مطالعاتی، و عوامل مختلف فعال را در تولید و شکلدهی یک رژیم زیباییشناختی برای شهر عربی امروز ترسیم میکند. این امر از طریق بررسی برخی جنبههای برنامهریزی پس از استقلال در جهان عرب و با تحلیل گفتمان منتشر شده توسط سازمان شهرهای عربی (ATO) و رژیم زیباییشناختی مرتبط به عنوان ابزارهای ضداستعماری و سیاسی به دست میآید.
این مقاله با کالبدشکافی کنشهای جمعی و فردی مرتبط با این رژیم زیباییشناختی، «زبان» متنی و بصری آن، بازنگری در موقعیت معماران و شهرسازان خود در منظر سیاسی را تحت تأثیر قرار میدهد. این مقاله با یک بحث تئوریک درباره یک رژیم زیباییشناختی خاص که با تخیل شهر عربی مرتبط است و تلاش میکند تا ظهور این رژیم را بهعنوان ابزاری استعمارزدایی درک کند، آغاز میشود (و متعاقباً با ساختار آن ساخته میشود). با در نظر گرفتن یک مقاله روزنامه در سال 1979 که ATO را به عنوان نقطه ورود به گفتگو درباره شکلگیریهای اولیه شهر مدرن عربی نشان میدهد، سپس این شهر را بهعنوان فضای سازندهای از مخالفت دوباره ترسیم میکند که در آن میتوان شکلگیری خود را بازاندیشی و دوباره تصور کرد. سپس مقاله تحلیلی از توزیع جدید حساسیت ها در شهر ارائه می کند. در نهایت، مقاله «شعر فضا» چندین پروژه طراحی شده توسط معمار محمد مکیا را که به ATO در میان سایر سازمانهای پان عرب مرتبط است، نشان میدهد.
کار ژاک رانسیر در مورد رژیم زیباییشناختی با من طنینانداز میشود و به من ابزاری میدهد تا این درهمتنیدگی فضا و سیاست را باز کنم. من از طریق کار مصطفی دیکچ به اینجا میرسم که نوشتههای رانسیر در مورد زیباییشناسی را در کنار نوشتههای ژان لوک نانسی و هانا آرنت تفسیر میکند تا سیاست فضاهای درون شهرها را درک کند. رانسیر ادعا میکند که زیباییشناسی عبارت است از:
نه تابع قانون فهم است که مستلزم تعین مفهومی است و نه تابع قانون حس که ابژه ای را می طلبد. تجربه زیبایی شناختی هر دو قانون را به طور همزمان معلق می کند. بنابراین روابط قدرت را که معمولاً تجربه سوژه دانا، کنشگر و خواستار را ساختار می دهد، معلق می کند.
من با این گفته موافقم، که میخواهم آن را مجدداً فرموله کنم تا ادعا کنم که تجربه زیباییشناختی میتواند احساسات و امیال از پیش موجود را به حالت تعلیق درآورد و آنها را نادیده بگیرد. در هر صورت، این به طور مفید برخی از زمینه های مشترکی را که بین زیبایی شناسی و سیاست وجود دارد، نشان می دهد. نوید شاعرانگی نو بیانگر و می تواند حساسیت های ما را سازماندهی کند. گسست هایی که از رویارویی با تازگی زیبایی شناختی ایجاد می شود، لزوماً نباید لحظه های بزرگ یا خشونت آمیز تغییر باشند. آنها می توانند با ظرافت اتفاق بیفتند (مانند هنگام درگیر شدن با یک چیدمان هنری ظریف) و همچنان ما را به تفکر و احساس در جهت های جدید تحریک کنند.
همانطور که قبلاً ذکر شد، این مقاله بر اساس خواندن و ترجمه مقاله من در روزنامه با عنوان "شهرهای عربی ما هویت خود را از دست داده اند" توسط فوزی شعبان که در 21 ژانویه 1979 در اخبار الخلیج منتشر شده است (شکل های 1 و 2 را ببینید) ساختار یافته است. هر سطر از ترجمه بر اساس فرآیندی از تحلیل گفتمان شماره گذاری شده است که در زبان شناسی و مطالعات اجتماعی استفاده می شود و به خواننده ارجاعات دقیقی به متن در بافت کامل آن ارائه می دهد. به ترجمه من مراجعه کنید (شکل 2). در انجام ترجمه، به جای اینکه ترجمه را کلمه به کلمه ترجمه کنم، سعی کرده ام تا حد امکان معنا را به طور کامل بیان کنم. گاهی اوقات افعال و اسم های عربی به شیوه ای متفاوت و عمدی قرار می گیرند تا جلوه ای دراماتیک ایجاد کنند، یک تکنیک ادبی که همیشه به خوبی به انگلیسی ترجمه نمی شود. من دوباره به مسائل زبان خواهم پرداخت.